POETRY ARTICLES & ESSAYS PERSIAN

اینجا کی‌ به کیه؟
کی‌ با کیه؟
منم که تنها پشت شیشه منتظر هیچ
تویی مستقل از دود و از ریشه تیغ
مگر درودی قبل از مرگ

و من با تنبل ترین موجودات زمینی‌
در هیاهوی چند تکّه حرف
گیر کرده ام.

اینجا کجاست چرا سبز نیست
چرا کوه نیست، آب نیست
من از چند مسافر پرسیده ام
از چند معشوق بی عشق
سراغ راه برگشت را گرفته‌ام و همه
همه آنها خندیدند.

اینجا پله ندارد
تا سرت راه کوتاهیست و تا دلم همش چاله
این همه رنگ بی‌ بهانه
این همه گله از اسم های به یاد رفته
.اینجا هیچ کس نام تو را نمی‌‌داند

اینجا دفتر قدیمی‌ خیسیست
که‌ سرنوشت مردگان را اشتباهی لو داد
و حرف های کلیشه را
از لغتنامه عاشقان خط زد

اینجا کی‌ با کیه؟
به من کسی‌ نمی گوید – ندانم بهتر است
شب هایت را ندانم
اسمم را ندانی بهتر است

این اسم لعنتی را مگر چند بار پاره کنی‌، ریش ریش
و هر نفس سرد را به سلاخه کشیدن
خفه کردن دریچه های پوستم، آماده برای دریدن
سرت گرم شد؟ گرمیت داغ شد؟ داغیت جوشید، آمد و حالت کیف شد؟

اینجا اسم‌ها همه عوضیست
جای انگشت های دست های همه چپکیست
یاس احمقانه‌ای پنجره را غبار مالیده
چشمهای بی‌ پلک را قطره چکان قال گذاشته

و حالا من را ببین:
تف به صورت شیشه، پاک می کنمش به زور
از هر زاویه این قاعده مجهول است و من
حل می کنمش یه جور

بی‌ کسترین‌های بی‌ نامترین‌ها هم که باشم
و بی خوابترین مخلوقات خمار و تشنه ترین خفاش ها هم که باشم
من
با تو ام

تو هم که نباشی‌
من با تو ام.

B A C K T O T O P