پدر الف داد
پدر چشم
پدر کتاب را در کتابخانه گذاشت
مادر لبخند
مادر آب
مادر اشک را در قاب گذاشت
دختر کلاه از روی الف کند
زد زمین و رویش خیز
نفسش سوخت و پشت لب خیس
دختر لخت تن به آب زد
خط کشید و فریاد کرد
اشک را از قاب به ارش کشید
دختر نوشت: بنویس
دختر نوشت: ننویس
دختر نوشت: مشت من
دختر نوشت: الف
با
الف با نقد
الف با واو تا ژن و زن
تاتی های تب دار و بو دار
الف تا بو
الف با ارث و طومار به دست
چوب به دست
الف تا یاقی
تا همین حالا، سیگار به دهن
پدر کتاب را سفره کرد
مادر چیزی را جا گذاشت
دختر نوشت
دختر نوشت
و خود کار شد.